ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

بی دلیل ناگهان

دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۵۵ ق.ظ

من تجربه بی دلیل رها شدن را داشته ام 

نمیخواهم بگویم رهاشدن با دلیل خیلی راحت است 

نه اصلا 

اصلا هم راحت نیست 

اما برای من بی تجربه چیزی شبیه خرد شدن تمام استخوان ها و خونریزی درونی بود 

عملا از پا افتادم 

عملا متلاشی شدم

و عملا همه چیزم تمام شد 

دیگر هم خوب نشدم 

اگر بخواهم صادق باشم تلاش کردم ذره ذره مولکول به مولکول وجودم را بازسازی کنم 

اما اسکار همه زخم هایی که خوردم ماند 

همه همه شان 

اعتماد برای من حالا شبیه راه رفتن روی لبه تیغی است که هر دو طرفش دره عمیقی از سنگ لاخ های بزرگ در عمق جانش است 

من نگاه میکنم میبینم 

اما هنوز که هنوز چشم هایم را که میبندم اشک های شبانه و نفس تنگی ها و چشم های پف کرده و سردرد جلوی چشمم است 

مینویسم مینویسم مینویسم اما مگر تمام میشود 

انسان موجود عجیبیست 

واقعا عجیب

 

  • ۹۹/۱۰/۱۵
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.