بی دلیل ناگهان
دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۹، ۰۸:۵۵ ق.ظ
من تجربه بی دلیل رها شدن را داشته ام
نمیخواهم بگویم رهاشدن با دلیل خیلی راحت است
نه اصلا
اصلا هم راحت نیست
اما برای من بی تجربه چیزی شبیه خرد شدن تمام استخوان ها و خونریزی درونی بود
عملا از پا افتادم
عملا متلاشی شدم
و عملا همه چیزم تمام شد
دیگر هم خوب نشدم
اگر بخواهم صادق باشم تلاش کردم ذره ذره مولکول به مولکول وجودم را بازسازی کنم
اما اسکار همه زخم هایی که خوردم ماند
همه همه شان
اعتماد برای من حالا شبیه راه رفتن روی لبه تیغی است که هر دو طرفش دره عمیقی از سنگ لاخ های بزرگ در عمق جانش است
من نگاه میکنم میبینم
اما هنوز که هنوز چشم هایم را که میبندم اشک های شبانه و نفس تنگی ها و چشم های پف کرده و سردرد جلوی چشمم است
مینویسم مینویسم مینویسم اما مگر تمام میشود
انسان موجود عجیبیست
واقعا عجیب
- ۹۹/۱۰/۱۵