ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

توامان ز همان همیشگی

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۴:۲۱ ب.ظ

احتمالا جایی که ببینمت نه باغ فردوس باشد نه باغ سعد اباد 

همان کافه همیشگیم را میگویم 

همان که هربار تهران میامدم میرفتم و مینشستم روی همان صندلی دقیقا همان صندلی که انگار حتی قبل از من هم مال من بود سال ها قبل از من

و همان همیشگی را سفارش میدادم 

همان همیشگی که میگویم از بچگیم امده همیشگیش

احتمالا همان همیشگی را تا بحال نخورده باشی 

و احتمالا خوشت بیاید

تو برعکس من قهوه دوست داری و میدانم اگر همان همیشگیت همان همیشگی من نشود قطعا قهوه هایش تو را میکشاند انجا حتی اگر من نباشم 

یا نخواهی باشم 

اسمش را نمیگویم که وسوسه نشوی اولین بار انجا را بدون من خاطره بسازی 

راستی در مورد صبر ...

صبر برای من همیشه در دلم با سکوت همراه بوده پس اگر کم حرفم فقط دلیلش این است دارم بیشتر صبر میکنم 

و نمیدانم میدانی یا نه اما بیشتر صبر کردن دقیقا معنای اضافه کردن پسوند برتر ساز ( تر ) به دلتنگی را میدهد 

  • ۹۹/۰۳/۲۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">