ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دخترک پره

دوشنبه, ۲ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۱۱ ب.ظ

پره از نداشته هاش

پره از تجربه هایی که باید جلوشو میگرفت

اون پره از هم اتاقی ای که پیشنهاد میده 

پره از دوستی که پشتشو خالی کرده 

پره از دویدن و نرسیدن به ارامشی که مدتها دنبالش گشته

اون پر شده از حساسیت هایی که هربار سعی کرد بهش اهمیت نده بدتر شد 

دخترک پره از حس تنهایی تو جمع

پره از مسخره شدن

پره از درک نشدن فهمیده نشدن

اون یه بغض بزرگ داره خفش میکنه 

دخترک خستست از نقش بازی کردن 

گاهی دلش میخواد نقش قوی هارو بازی نکنه 

بی تفاوت از کنار گرگا رد ش مقابل هیچی نایسته 

دخترک پره از سکوت از انزوا 

دخترک فراریه ازین جماعت 

خوب یا بد دخترک خستست از گریه های شبونش 

دخترک قصه کم اورده میخواد فقط بره 

راست نوشت دیگه حالش خوب نمیشه 

اره دیگه حال دخترک خوب نمیشه انقد ضربه خورد انقدر مچاله شد انقدر سکوت کرد 

اره دخترک متنفره از هم اتاقیاش 

دخترک متنفره از اسیب دیدناش 

دخترک قصه خستست از کوچ 

از رفتنای دور نشدن 

نمیدونه

حتی حوصله فکر کردن نداره 

دخترک دیگه هیچی نمیخواد 

:(

  • ۹۸/۱۰/۰۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">