حصارت
پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، ۱۱:۴۳ ق.ظ
یک روز می ایی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز می ایی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین مستو خمارت نیستم
شب زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی
تو بی قراری میکنی من بی قرارت نیستم
پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی نو میشوی من در بهارت نیستم
زنگار هارا شسته ام دور از کدورت های دور
ایینه ای روبه توام اما کنارت نیستم
دور دلم دیوار نیست انکار من دشؤار نیست
اصلا منی در کار نیست امنم حصارت نیستم
- ۹۸/۰۶/۱۴
بسی زیبا😊