ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

غریبه

يكشنبه, ۹ دی ۱۳۹۷، ۱۱:۵۱ ب.ظ

اگه یه روزی لابلای نوشته های کسی که مدتها منتظرش بودید خوندین براش یه غریبه شدین فقط بی سروصدا برید تا راحت باشه همین 

  • ۹۷/۱۰/۰۹

نظرات (۵)

چه خوب گفتی.
وقت کردی بهم سر بزن.
پاسخ:
ممنون 
بله موافقم.
پاسخ:
با تشکر از موافق بودن شما !
  • هیوا جعفری
  • من کسی بودم که تو نوشته هام همینو رسوندم تا بلکه طرفم بفهمه باید خودشو درست کنه و مثل قبل باشه ولی اونم گذاشت رفت، خیلیم پر سر و صدا، اول دلمو شکست بعد رفت. کلن ما هر طرفی باشیم بازنده ایم
    پاسخ:
    شایدم برنده ایم فقط باورمون نمیشه 
  • حامد سپهر
  • فکر کنم بهترین کار همین باشه
    پاسخ:
    هوم 
  • لوک بدشانس
  • درسته ،من که غرورم اجازه نمیده بازم پیگیرش باشم 😃
    پاسخ:
    اجازت دست خودته نه غرورت 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">