فکر هایم
دوشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۱ ق.ظ
در اتاقم نشستم و به او که یک شانزده ساله اول راه است فکر میکنم
به اینکه حواسش زود پرت میشود
سلام میکند
زیرزیرکی نگاه میکند
دستش را پشت صندلیش میگذارد
آل استار میپوشد
تازه سیبیل دراورده
بدخط است
اما خوب گوش میکند
همه سوتی هایی که میدهم را متوجه میشود و برمیگردد و یک نگاه میکند و یواشکی خنده اش میگیرد و به روی خودش نمیاورد جز یک نگاه یواشکی
به اینکه گاهی میفهمم نگاهم میکند و به روی خودم نمیاورم
اما گاهی وقتی برمیگردد نگاهم را میدوزم به نگاهش که از من میگیرد
و همان لحظه دست هایم از سرما گز گز میکند
من را یاد او میندازد
اما آخرش یاد این میفتم اصلا چرا باید راجبش فکر کنم
- ۹۷/۰۹/۱۹