ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

این مدت

شنبه, ۱۷ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۲ ب.ظ

اول از همه از همممه کسایی که حالمو پرسیدن تو این چند وقتی که حالم گرفته بود ممنونم 

ببخشید که نتونستم جواب کامنتاتونو بدم واقعا نمیتونستم و باز از ته ته دلم ممنونم ازتون 

دوم اینکه برای کتابی که گفتم گروه زدیم قراره جمعه ۲۳ ام هم راجع به فصل دوم باهم حرف بزنیم 

هرکی خواست ایدیشو بده بهم تا ادش کنم 

خلاصه اینکه امیدوارم حال دلتون اروم باشه 

همین ...

  • ۹۷/۰۹/۱۷

نظرات (۶)

منم امیدوارم حال دلت همیشه خوووب که نه عاالی باشه.
نبینم غمتو رفییق❤
پاسخ:
مرسی سولین مهربون عزیزم :) 
دل توام همیشه اروم تنت سالم 
ان شاء الله همیشه خوب باشی :)

پاسخ:
ممنونم 
همیشه خوب باشی عزیزم
منو هم اد کن
@girltirmahi
ممنون
موفق باشید :)
پاسخ:
خواهش 
U2
سلام
چه کتابی رو میخواید بخونید؟؟
پاسخ:
تسلی بخشی های فلسفه آلن دوباتن فصل دومیم
  • رضا برزگری
  • barzi2000@
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">