ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

پس از سالها

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۴ ب.ظ

از آخرین باری که دیده بودمش مدت ها میگذشت 

 از پشت سرم گفت سلام.. برگشتم ، بزرگ شده بود ریش داشت قدش از من بلندتر شده بود دست داد

مغرور شده بود اعتماد به نفسش با کیک بوکسینگ بیشتر شده بود 

نمیشد باور کرد این همانی بود که بابا وقتی آن روز بارانی موقع بالا رفتن از کوه در تخت جمشید دستش را گرفت من به دستش در دست بابا نگاه میکردم و به این فکر میکردم منی که دستهایم در جیب سویشرتم سرد شده بود اگر لیزمیخوردم چقدر درد داشت زمین خوردنم ...

  • ۹۷/۰۸/۲۵

نظرات (۴)

بعضیا زود بزرگ میشن
البته شاید بخاطر اینه که ما کنارش بزرگ شدن خودمون رو نمیبینیم
پاسخ:
اوهوم 
نبودن تغییراتو بیشتر نشون میده 
گذر زمان کامل حس میشه 
  • محسن رحمانی
  • چه شده است؟
    پاسخ:
    همینی که نوشته شده است
    برم کیک بوکسینگ اسم بنویسم :)
    پاسخ:
    حتما 
  • هیوا جعفری
  • عاخی:)))
    پاسخ:
    هوم 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">