ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.
و تو
از
هر آنچه
تاکنون
دیده بودم
زیباتری

بایگانی

ترسیم

دوشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۷، ۰۸:۲۷ ب.ظ

 دفعه بعد که مهرداد در ونک والس تهران زد در جا دستت را میگیرم و همان جا بغلت میچرخم


فقط نمیدانم چرا انقدر دوری ...

  • ۹۷/۰۸/۱۴

نظرات (۱۱)

  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۱:۰۹
  • محمد rad
    • بازم برای اون می نویسی
    پاسخ:
    اوهوم 
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۴
  • محمد rad
    • خداکنه اونم برای تو بنویسه
    پاسخ:
    نمینویسه
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۶
  • ILYA محمد راد
    • چرا خبر داره یا نه
     
    میدونه دوسش داری
    پاسخ:
    بله 
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۴
  • ILYA محمد راد
    • یعی داری تو یه جاده یه طرفه میری یا دوطفه 
    پاسخ:
    در حالت سکون به سر میبرم 
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۱:۵۹
  • Omidreza Sh
    • شبیه سکانس رقصیدن آل پاچینو تو((بوی خوش زن)) اونجاش که میگه:
    ٔ"بعضی لحظه های زندگی به اندازه ی کلش می ارزه..."
    پاسخ:
    و اونجای جدی که میگه : اگه الان اینجا بودی آهنگ میذاشتم میرقصیدیم من که بلد نیستم تو خوب میرقصی بازی میکنی میچرخی میخندی میخندیدی من معنی انحنارو بهتر از تو میدونم 
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۸
  • ILYA محمد راد
    • اها
    پاسخ:
    هوم
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۱
  • ILYA محمد راد
    • ای بابا
    پاسخ:
    چرا ؟
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۲:۵۷
  • ILYA محمد راد
    • هویجوری
    پاسخ:
    با موضوع آزاد !
  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۰
  • ILYA محمد راد
    • آره
    پاسخ:
    خب چه خبرا؟
  • ۱۵ آبان ۹۷ ، ۱۰:۱۸
  • ILYA محمد راد
    • چون چرا/
    پاسخ:
    :/
  • ۰۹ آبان ۹۸ ، ۲۰:۵۳
  • Blu ..

    • اره بوی خوش زن..

     

    باورم نمیشه..من زیاد از فیلمای قدیمی خوشم نمیاد ولی این واقعن عالی بود..جوری بود ک دقیقن از یه ماه پیش ک دیدمش هنوز تو ذهمه..

     

    من از اون سکانسش ک آلپاچینو رانندگی می کرد و اونی ک تو مدرسه چارلی حرف زد خیلی خوشم میاد..

     

     

    خیلی قشنگ بود...
    پاسخ:
    :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم