کاندوم مهم ترین دغدغه جامعه بشریت
اون با اینکه پاهاش کلی زخم شده بود بازم شلوارک کوتاه میپوشید و بدون اینکه موهای پاهاشو بزنه میومد باشگاه
یه بارم دیده نشده آرایش کنه
دلش میخواد موهاشو پسرونه کوتاه کنه و تیپ آزاد خودشو بزنه
خانوم بودن اونقدر هاام براش جذاب نیست
امروز مچ دست چپش برگشت و کبود شد اما جفت بازیاشو برد
از فقیر ترین محله شهر پیاده سر ظهر رد شد و به داشته هاش فکر میکرد
به قیافه خسته آدما نگاه میکرد که هدفشون از زندگی زنده موندن بود
به لباسای کهنه کفشای داغون و امید ته چشمشون
به مغازه هایی که سالها تغییر نکرده بود و خونه های قدیمی که حالا انگار هیچکس جز اون حواسش بهشون نبود
به دغدغه آدما
عجیب بود با وجود اون همه سرو صدا هیچی نمیشنید
بار ها تو اون محله قدیمی که از هر خونه صدای سه چهار تا بچه قدونیم قد که تو بدبختی و فقر بودن و اون اوضاع داغون محله ای که تو کوچه هایی که بچه هاش پابرهنه بازی میکردن سرنگ تزریق دیده بود به این فکر میکرد کاش جای کمک مالی میشد بهشون کاندوم داد تا جون چند تا بچه بی گناه که قراره تو فقر و بدبختی مطلق به وجود بیان و تو فلاکت اسفناک تری از بین برن نجات داد
و دقیقا همون لحظه به این فکر میکرد اگه کاندوم بگیره دستش تا بتونه بهشون برسونه چه برخوردی ممکنه باهاش بشه
شاید باید کاندومو از پنجره انداخت داخل خونشون یا گذاشت دم در و زنگ زد و فرار کرد
مهم نیست چطور
اما به این فکر میکرد از نون شب براشون واجب تره تا چرخه فقر در حداقل ترین حالت ممکن با سرعت کمتری ادامه و گسترش پیدا کنه
پیوست مهم: پست قبل نه تنها بیشترین کپی رو داشت بلکه بیشترین آنفالو هم در وبلاگم ثبت شد ! :) الان دیگه خودمونیم راحت باشید بروبچ !
- ۹۷/۰۵/۰۴