شاید برای هر کسی پیش بیاد که یه بار واقعا به کسی علاقه خاصی داشته باشه یه چیزی شبه عاشق شدن و این علاقه رو دوست نداشته باشه ابراز کنه یا نتونه بگه راستش من عاشق شدم یعنی عاشق بودم ولی نتونستم بیانش کنم به طور علنی ولی به طور مجازی صد بار بهش گفتم دوست دارم ولی خوب عشق از اول یه طرفه بود ، برای جالبه داستان خیلی ها شبه من هست خیلی ها سوالی که برای من ایجاد میشه چرا باید برای بعضی تو سن 18 یا شایدم 19 این حس به طور عجبی نمایان بشه از این که همه یه بار عاشق میشن همه یه بار دوست دارن با اونی باشن که دوستشون داشن . از این جا به بعد دروغه نوشتخ هام عاشق هیچ دختری نخواهم چون دلبستگی سخت ترین فرمول جهان هست که هیچ فرمول نمیتونه بشکنه تش به ظاهر انسانی خسته ای هستم دوست دارم دیگر طعم دوست داشتن رو تجرب نکنم دوست دارم وقتی کسی رو دست دارم بهش وابسته نشم که اگه روزی رفت افسرده رفتن نشم . دیگه زندگی رو با تمام قوانین برای من اهمیت نداره به همه میگم یه آب از سر من گذشته واقعا دست دارم به خوابی عمیق فرو برم از نوشته ها خسته کننده از آدم ها خسته از کشور رو لجن از مردم به ظاهر با فرهنگ و نوشته های های که از امروز به خاک کشید خواهد . مرسی از تارا گه این پست رو زد :*)
پاسخ:
خواهش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.