فصل اول کتاب بار هستی
پرسش هایی که از همان ابتدا سعی در بهم ریختن ذهنیت شکل گرفته ما دارد
بعضی چیز ها آنقدر پذیرفته شده به نظر میرسند که فکر نگرش ، از یک سمت و سوی دیگر هم بوجود نمی آید
حس های آونگی ، که وقتی در یک شرایط قرار میگیری به یک چیز دیگر فکر میکنی.
حسادت ، حسی که بنظرم هر چقدر هم توانایی مقابله با آن را به دست بیاوری دست آخر حس میشود .
در طول داستان خیانت شبیه به پس زمینه هست
دوست داشتن باعث میشود ناخودآگاه و بی دلیل به خیلی چیز ها حساس شوی
مثلا همان کار همیشگی را هم حتی انجام ندهی
احساس میکنم گاهی در داستان فاصله کمی بین همدردی و دوست داشتن بود
اما جایی قاطعانه نوشت کسی را از روی همدردی دوست داشتن ، دوست داشتن حقیقی نیست . راست هم میگفت
اما حس تناقض های در عین حال و هم زمان ، دقیقا عدم تشخیص قطعی درست یا نادرست بودن و تمیز آن دو از هم را نشان میداد
مثل وقت هایی که یک نتوانستن توجیه پذیر داری اما باز هم خودت را سرزنش میکنی
و در آخر معنی اتفاق بودن همه چیز ، اتصال اتفاق های کوچک برای بوجود آوردن یک معنای نهایی
نسبت به چیزی که فکر میکردم حس های گوناگون تری با فاصله کم القا میشد
حس میکنم خیلی دیگه کلی نوشتم اما بیشتر از این خیلی طولانی میشه
** شما هم اگر چیزی از فصل اول کتاب نوشتید حتما بگید تا بخونیم.
- ۹۶/۱۲/۱۵