ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

ما دریاها

يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ب.ظ

ما براى آدمها، مناظر مختلفى رو به تصویر میکشیم.

 براى بعضى ها شبیه به قبرستون هستیم؛ اونها فکر میکنن در درون ما کشته یا فراموش شدن.

در عین حال، براى بعضى ها متروکه ایم.. یک جایى ما رو ترک کردن و حاضر نیستن به ما برگردن چون ما براى اونها مرور تلخ ترین خاطرات ایم.

براى عده اى حکم پیاده رو یا یک خیابون رو داریم، از روى ما، از کنار ما رد میشن؛ گاهى هر روز، اما چیزى از طرف ما توجهشون رو جلب نمیکنه.

براى بعضى ها حکم جنگل رو داریم.. اونها ما رو تنها در خوشى هاشون سهیم میدونن، لحظات خوب رو در سایه ى ما، در کنار ما هستن اما تعداد کمى از اونها در آتیش سوزى هامون به سمتمون میان 

و اما..

 براى عده اى دریا هستیم.. کنار ما، ساحل اونهاست. گاهى به آغوشمون میان، اونقدر زیاد که غرق میشن در ما.. ما دریاها، افرادى رو که از عمق ما نمیترسن، تا سر حد مرگ به آغوش میکشیم


الف.قاف



ون منو یاد اون میندازه اگر که خواهر میداشت

  • ۹۶/۱۰/۲۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">