ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

گرگ درونم.

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۳۶ ب.ظ

من این عکسو خیلی دوس دارم

همین عکسه وبمو میگم

دقیقا تفسیر وجود خودخودخود منه

نگاهش

سکوت اجباریش

گرگ درونش

گرگ درونمو نمیتونم رام کنم الان همون قدر عصبیه

ولی دوسش دارم چون همیشه طرفمه

ادمایی ک اشک میریزن ضعیف نیستن

اون اشکا یه تغییر تو وجودت بوجود میاره

اون اشکا گرگ درونتو بیدار میکنه


من دیگ اون تارای قبلی نمیخوام باشم

  • ۹۶/۰۳/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">