ترس فراموش شده...
چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۱۷ ب.ظ
من دختر روزای تنهایی
باهرعذاب تازه جنگیدم
ازغصه فردانگو با من
روزای ازاین بدترم دیدم
تامرزوحشت تاجنون رفتم
ازترس دیوونه شدن کم نیست
تو اومدی و من به غیر از تو چیزی بجز تصویریادم نیست
تواومدی تافکر روزای تلخ گذشته ازسرم واشه
من ضربه خوردم تا قوی تر شم
فردای من میتونه زیباشه
هراتفاقی که برام افتادشایددلیل محکمی داره
وقتی ورق برگرده میبینی این زندگی به من بدهکاره
بایدمنو باورکنی تاعشق سقف امیدوآرزوباشه
بامرهم دست تو میتونه زخم عمیق من مداوا شه
...
- ۹۶/۰۲/۲۷