ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

عکاس

يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۵۴ ب.ظ

یک عشق عکاسی به تمام معناست ...

میگوید زودتر کنکورت را بده مدل عکس هایم باش.

میگویم دیوانه تو که بیشتر از هرکسه دیگری میدانی من بیشتر ازمدل عکس هایت بودن , عشق طراحی لباس و کیف و کفش درسردارم!

میگوید نمیدانم یا مدل عکس هایم میشوی یا عکاسی را کنار میگذارم.

وهمینجاست که صدایم را صاف میکنم و جسورانه میگویم دوربینت راببوس بگذار کنار پس!!!

  • ۹۵/۱۰/۱۲