ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

چونکه دلم مدتهاست هوس کرده

پنجشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۱، ۰۲:۲۹ ب.ظ

خب من انقدر هیچ دوستی ندارم که باهام بیاد بریم کنسرت 

که ترجیح دادم اینجا بیام بگم با یه غریبه دوست شم با اون برم 

هر کی دوس داش بهم بگه دیگه :)  

  • ۰۱/۱۱/۲۰

نظرات (۳)

اهل کجایی؟ :) 

پاسخ:
وی ساکن تهران میبتشد در حال حاضر 

نزدیک تهرانم

ولی خود تهران نه

وگرنه دوست می شدیم

پاسخ:
میتونیم دوست بشیم بازم 

آره می شه

پاسخ:
:) 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">