ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

ولی من خب ...

يكشنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۱، ۰۷:۰۸ ق.ظ

هیچ چیز بیشتر از ساکت شدن یه آدم نمیترسونه 

بیشتر از هر چیز دیگه ای ته دلمو خالی میکنه 

من ترجیح میدم اونقدر بلند باهم دعوا کنیم داد بزنیم 

ولی سکوت بینمون اتفاق نیفته 

من از سکوت میترسم 

چون وقتی خودم ساکت میشم از همه چی دورتر میشم 

حتی تو 

حتی زندگی 

حتی دلخوشیام 

به نبودن اونقدر نزدیک میشم 

که فاصلم باهاش یه اقدامه 

حتی اطمینان هم نیست 

اونم رد میکنم .

ساکت نشو 

من دلم میگیره :`(

من میفهمم چه سخته

میدونم چه فشاری رو قلب کوچیکته 

میدونم وقتی حتی بگی مهم نیست هست 

حتی میدونم هیچ کاری از بودنم برنمیاد 

من فقط دلم میخواد حالت خوب باشه 

همین 

پس هر چی ام که شد قوی بمون 

حتی اگه یه روزی یه جایی از من برنمیومد و بیشتر از توانم بود که 

باشم ..

  • ۰۱/۱۱/۰۹

نظرات (۱)

واقعا سکوت ترسناکتره 

آدمی که ساکت شده دیگه از تک و تا افتاده...

 

 

پاسخ:
اره گمونم 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">