ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دیگه نمیتونم .

دوشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۸ ق.ظ

ازینا که من فقط نگاه میکنم 

میدونی من همش دارم به این فکر میکنم اگه من برا این چند تا آدم دوروبرم ۴تا آهنگ نفرستم نیستم براشون 

وقتی تو هر چتی میرم میبینم آهنگای من ردیف شده و کسی حالمو نمیپرسه بیشتر دلم میخواد ول کنم برم 

بیشتر دلم میخواد نباشم 

بیشتر دلم میخواد دیگه نباشم 

من از آدما مدتهاست ناامید شدم 

مدتهاست بزرگ شدم 

مدتهاست که سعی کردم و نشد 

دیگه رها میکنم 

دیگه همه شماره هارو پاک میکنم 

دیگه حتی نمینویسم بیا حرف بزنیم 

دیگه دلم نمیخواد دوست کسی باشم ...

دوس دارم همه چیو پاک کنم و برم کسی که نمیفهمه 

ول کنم برم نباشم 

اینطوری راحت تر دلمو قانع میکنم که خب دیگه تمومه همه چی 

دیگه نمیتونم . 

  • ۰۱/۰۵/۱۷
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.