ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

آخرین روز اولین ماه بیستوچهارسالگی

شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۷:۰۲ ب.ظ

این مدت ؟ 

خیلی سخت گذشت 

هرچقدر که داره میگذره انگار همه چیز جدی تر و جدی تر و عجیب تر میشه 

من ؟ دارم تمام تلاشم رو میکنم به دلخوشی ها و دلگرمی های کوچیک آینده فکر کنم 

صبور تر بشم 

صبورتر و با ظرفیت بیشتر 

دارم تمام تلاشمو میکنم دیرتر عصبانی بشم 

کمتر اهمیت بدم 

الان اون قسمت از زندگیمم که دلم میخواد با خودم وقت بگذرونم 

با خودم قدم بزنم 

ساعتها صحبت نکنم 

جدا باشم از جمع 

اون قسمت که فقط خودمم با خودم 

 

راستی من از سه تا چیز خوشم اومد و خب یه جورایی عاشقشون بودم تا اینکه دقیقا لحظه ای که تصمیم گرفتم بگیرمشون متوجه شدم باید کلی پول بذارم روش و کتاب بگیرم 

هیچی تو این مملکت سر جاش نیست درسته 

ولی خب اشکال نداره تحمل میکنم 

یه روز همه خوشحالی جات کوچولوی زندگیمو بدون چک کردن موجودیم سفارش میدم و ذوق میکنم 

مثل انتخاب رنگ لباسی که قراره تو هر شیفت بپوشم :) 

 

  • ۰۱/۰۲/۳۱
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.