ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

آدم با دلشم میتونه ببینه مگه نه ؟

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۰، ۰۲:۱۵ ب.ظ

امروز موقع نوار قلب گرفتن از یکی از بیمارام متوجه شدم سینه راستشو بخاطر توده دراورده 

داشتم به این فکر میکردم که زندگی بدون یکی از اعضای بدن چطور ممکنه پیش بره

خیلی یهویی بهم گفت خیلی ابروهات خوشگله 

من از ذوق لبخند زدم 

و برام این همه مهربونی یهویی عجیب بود وقتی غرق فکر راجب هزارتا چیز بودم

گذشت موقع رفتن به اتاق عمل گفت میبینی آخر عمری افتادم زیر دست دکترا 

من چشم دوخته بودم به فر موهاش 

و به چشماش نگاه میکردم

راستی امروزم یه خبر خوب رسید دعا کنید که بشه ...

اون یکی مریضمم بهم گفت تو خیلی با معرفتی 

و باز هم ذوق ..

 

  • ۰۰/۱۰/۲۰
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.