ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

درد درد درد درد درد درد درد درد درد

جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۲۸ ق.ظ

از بدترین تجربه هام حس وقتاییه که با درد انقباضات شدید رحمم از خواب بیدار میشم و دیگه امکان نداره خوابم ببره 

دردی که شبیه چنگ زدن زیر شکمم حس میکنم تا زانوم کشیده میشه و انگار مهره به مهره کمرمو از هم داره جدا میکنه و سردرد دارم 

عملا جسمی خالی میشم نیاز به محبت بیشتری دارم ولی همش باید سعی کنم تنعایی از پس همه چی بربیام 

تو اوج درد به خودم یاداوری کنم درد اون دل شکستنای آدمارو دووم اوردی این که یه خودتخریبی دیواره رحمته چیزی نیست

اما

از دردم کم نمیشه..

پلکامو محکم بهم فشااار میدم نفس عمیق میکشم 

و انگار این زایمان طبیعی جنین خورده شکسته های وجودمه 

و نمیخواد منو ترک کنه و بدنیا بیاد دو دستی رحممو چسبیده 

و من ازین درد متنفرم اما میبینی که جزئی از منه ..

 

  • ۰۰/۰۳/۲۸
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.