ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

Teh

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۱۰ ق.ظ

امشب تا صب اهنگ گوش میدم و کل فردا تو راه رو.

دلم گرفته 

حس خفگی همیشگی سراغم اومده

من با همه آدمهایی که میشماختم غریبه ام حتی خاطراتمون برام نمونده 

یه حس رها شدن تخمی دارم که میخوام محکم بغلش کنم و دو دستی بچسبم بهش 

ازین رهاتر نبودم تو زندگیم 

چند روزی فقط با خودم بگذرونم 

سر کنم دلمو با اون شهر دودی که تنها جاییه پسم نزده 

بعد دو دو تا چار تا کنم که نیروی سکوتمو کجای دلم متمرکز کنم که همه چیو بپوکونه 

حتی دنبال این نمیگردم کجای قصه چی شد 

دنبال هیچ چرایی نیستم 

دنبال هیچی 

فقط انگار دارم بی وقفه یه مسیری که باید بدونم تهش چه خبره اما نمیدونمو میرم بدون توجه به دورو اطرافم 

انگار دیگه هیچی تخمم نیس 

 

نه‌من مثل اون روزای دورم 

نه تو دیگه برای من همونی :) 

 

.

نقطه پایان

  • ۰۰/۰۳/۲۵
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.