ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

اظهار تنفر

چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۹ ق.ظ

میدونی من ازت متنفرم بابت همه حسای بدی که بهم دادی با حرفات با رفتارات با راحت قضاوت کردنات که نمیتونم فراموشش کنم هرچقدم تلاش کنم عین لحظه اول یادمه 

بابت همه نقش بازی کردنات که خودتو مظلومو خوبو مهربون نشون میدی اما حقیقت اینه پر از عقده ای 

بابت همه وقتایی که سعی کردی خودتو به زور چیز دیگه ای نشون بدی اما آدم خوبی نبودی چون هر بار با زخم زبون زدنات ناراحتم کردی و دلمو آزردی 

من ازت متنفرم بابت هرباری که سعی کردم باهات صمیمی برخورد کنم اما با بدترین حالت ممکن روبرو شدم و دلم اونقدر گرفت که حتی نمیتونستم کاریش کنم 

من ازت متنفرم چون نمیتونی آدم مهربونی باشی و فقط توهم اینو داری که ادم خوبی هستی بلکه بنظرم خیلیم آدم ازخودراضی و گستاخی هستی که اگه یه نگاه به خودت بندازی میبینی تصوراتت از خودتو خونوادت توهمی بیش نیست 

دیگه حتی دلم نمیخواد از وجود داشتنت خبر داشته باشم 

کاش گمشی بری برا همیشه 

  • ۹۹/۰۷/۱۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">