ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

من عاشقم

چهارشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۳۶ ق.ظ

من عاشقم 

عاشق اون یه تار لابلای موهای کوتاه جلوم 

عاشق جاده با اینکه هر بار موقع شروع با هر نفس انگار ته دلم خالی میشه یهو 

من عاشق هوای ملس دم صبح اولای پاییزم که بیدار میشم و تو خوابوبیداری موچول میشم زیر پتو 

من عاشق هیجانم با اینکه دختر به شدت ارومی به نظر میام 

من عاشق شیطنتم با اینکه دختر کم حرفی بنظر میام 

من میخوام زندگی کنم 

میخوام چشم بدوزم به اتفاق ها 

میخوام با همه وجودم زندگیمو حس کنم 

 

  • ۹۹/۰۷/۰۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">