ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

کاش به توان هزار

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۳۲ ب.ظ

کاش وقتی ادم دلش میگرفت دلش میخواست غر بزنه یکی دلش حس میکردو زنگ میزد میگفت میخواستم بهت گوش بدم 

کاش وقتی ادم دلتنگ میشد صاحب دلتنگی میومد میگفت حس کردم باید پیشت باشم 

کاش ادما انقدر سرد نبودن که ادم دلش بخواد ازشون فرار کنه 

کاش بی کسی انقدری درد نداشت که ادم سردردش براش مهم نباشه 

کاش یکی پیدا میشد بیاد بگه بهم بگو چته چی شده چی میخوای 

کاش ادما یه سنسورایی داشتن که میفهمید کی کی میخواد باشن 

کاش ادما شعور هم داشتن 

شعور چیز کمیابیه کمیاب تر از دلتنگی 

کاش دندونپزشکیا خلوت تر بودن 

کاش دل ادم وقتی هوس لحن حرف زدن کسیو میکرد اون ادم صداشو دریغ نمیکرد 

با خیلی کاشای دیگه 

خیلی 

  • ۹۹/۰۶/۱۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">