ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دانشگاه

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۱:۵۳ ق.ظ

معنای دانشگاه برای من :

شش نفره سوار اسنپ شدن 

ساعت ۵ صبح بیدار شدن برای نشستن سر کلاس های ۸ صبح 

دوش آب یخ 

سویا جای گوشت

همان جای همیشگی 

اتفاق های ساده دم کلاس 

بیسکویت فرخنده و نوتلای تخت طبقه بالا 

خرید های گله ای !

کلروپلاست 

اسکر کرو 

آهنگ های تنهایی دانشکده 

باورم نمیشه ۳ ساعت دیگه باید پاشم! 

درس کلا معنای خاصی تو تعریف از دانشگاه نداره برا من  


  • ۹۷/۱۲/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">