ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

گل بود به سبزه نیز اراسته شد

يكشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۶ ب.ظ

به احوالات پست قبل سرماخوردگیم اضافه میکنم 

  • ۹۷/۰۷/۲۲

نظرات (۴)

  • حامد سپهر
  • :))
    کاکوتی دم کن بخور
    پاسخ:
    نمیدونم حتی چیه !
    وااااای واقعا که سرماخوردگی امسال دست از سر ما هم برنداشته :((((
    پاسخ:
    دیدی خدایی ؟!
    پاییزه و سرماخوردگی.
    پاسخ:
    من وسط تابستونم تجربش کردم 
    خدا سلامتی بده
    پاسخ:
    بله
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">