ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دختر غریبه

دوشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۵۵ ب.ظ

اون دختر برام غریبست 

اشک های گونه چشم چپشو میبوسم و سعی میکنم ارومش کنم 

اروم نمیشه 

نمیتونم دیگه گولش بزنم 

حالا عمیق تر به نبودن هیچ چیز باور داره 

نگاش میکنم بازم برام غریبست 

غریبه تر 

به همه چیز درست وقتی دوست ندارم راجع به چیزی فکر کنم فکر میکنم


به نبودن دختر غریبه فکر میکنم 


اما بیشتر از هر چیز به اینکه   اون دختر غریبه ، خود منم ...

  • ۹۷/۰۷/۰۲

نظرات (۱)

با خود غریبه بودن؟
چطوری میتونه باشه؟
پاسخ:
همه چیز ممکنه 
بعضی تجربه ها بودنشو ممکن میکنه 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">