ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

حال عجیبیست

شنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۰۷ ق.ظ

دلتنگی...

  • ۹۷/۰۵/۲۰

نظرات (۶)

  • رضا `پسر از جنس پدر`
  • دلتنگی چه هستی ای دوست !؟
    پاسخ:
    خیلی چیزا 
  • 👑هــَمــٰزاٰدِ نــــیلـــگــونـــــ ...
  • پوووف 
    امشب هممون چرا رفتیمـ فاز دپ :/
    عز فائزه خبر داری!؟انتخاب رشتع کرد!؟
    خودت چیکاراکردی!؟
    پاسخ:
    اوهوم 
    فائیزه مشهده ❤
    اره فکر کنم 
    منم منتظر 
    و البته سخت و جان فرسا..!
    پاسخ:
    سخت اما نشانه وجود داشتن 
  • آقای مُرَّدَد
  • موافقم
    پاسخ:
    بله 
    خیلی وقت ها میاد سراغ آدم.
    پاسخ:
    خیلی خیلی 
  • رضا `پسر از جنس پدر`
  • همشو بریز بیرون بابا منم دلتنگ بود آخرش دیدم فایده نداره ... بخند
    پاسخ:
    نمیشه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">