ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دلخوشی میون این همه آشوب ساکن در من

جمعه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۷، ۰۲:۳۴ ق.ظ

دیشب خیلی اتفاقی رفتم عضو یه کانال شدم و دیدم شات یه پست از پستامو با هشتگ وبلاگ های دوست داشتنی ام پست کرده بود 

حس خوبی بود 

با اینکه نمیشناختمش اما یه حس غریبه آشناگونه عجیبی ته دلم موند 

جالبه با نوشته هات بتونی با ذهن و حتی قلب ادما ارتباط برقرار کنی 

دوست داشتنی همین ارتباط ندونسته ی اتفاقیه 

# خواننده های دوستداشتنی وبلاگ عزیزم

  • ۹۷/۰۵/۱۲

نظرات (۷)

  • .. مــَـمــَّـد ..
  • نویسندگی ینی همین...!
    پاسخ:
    عمیق تر حتی ...
    چه حس جالبی
    احتمالا از همونایی بودن که هنوز آنفالو نکردن:)
    پاسخ:
    گویا !
    چه حسِ خوبی
    پاسخ:
    اوهوم :)
    موافقم. حس خوبی داره.
    پاسخ:
    بله 
  • رضا `پسر از جنس پدر`
  • نویسنده توی بقیه اداتو در میارن از فردا ازت کپی و پیست خواهم کرددددد ; )
    پاسخ:
    شگفتا
    چ دلگرم کننده...!
    پاسخ:
    اوهوم
  • فتل فتلیان
  • چه حس خوبی کاش واسه ماهم اتفاق بیفته
    پاسخ:
    اوهوم 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">