ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

حس نگرانی مزمن گیر کرده ته گلو

چهارشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۷:۴۳ ب.ظ

تو همیشه کله شق بودی 

اصن حرف حرف خودت بود 

اینکه میای میگی یادت نره قراره برام چیکار کنی نگرانم میکنه 

واقعا نگرانم میکنه 

خیلی نگرانم میکنه 

خیلی خیلی

درسته نمیشه فهمید تو سرت چی میگذره 

ولی اومدم بگم تو باید بعد من بری منم که معلوم نیست تا کی هستم 


اره این بارو برعکس همه دفعه ها به خودت بگیر


  • ۹۷/۰۴/۰۶

نظرات (۶)

  • پریسا سادات ..
  • :|
    پاسخ:
    :/
  • محسن رحمانی
  • چه شده است ؟
    پاسخ:
    با دوستم بودم
    اساره یعنی ستاره؟؟؟؟

    کجایی هستید ؟تا جایی که میدونم فقط همشهریای ما به ستاره میگن اساره
    پاسخ:
    بله 
    آساره به لری ینی ستاره 
  • حامد سپهر
  • تکلیفشو مشخص نکردی ! بره یا بمونه یا اینکه حق نداره بره ؟:)
    پاسخ:
    واضح گفتم که !
    عه چراعع ؟ 
    پاسخ:
    خب چون دوستمه 
    پاسخ:
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">