ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

ینی دریغ از یه نفر

چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۰۷ ب.ظ

ینی هیچکسم نداریم دعوتمون کنه به چالش جام جهانی چشمهایت به بهونش عاشقانه هامونو بنویسیم :/ 

  • ۹۷/۰۳/۲۳

نظرات (۲)

منم کسی دعوت نکرد و وقتی خودم نوشتم کامنتها اومد که ما میخواستیم دعوتت کنیم :))
من دعوت کنم میپذیری؟!بنویس با دل میخونیم :)
پاسخ:
:)
مرسی
آخ آخ آخ... گفتی...
بیا هم دیگه رو دعوت کنیم:))
الان من رسما از شما دعوت می کنم بنویسید :دی
پاسخ:
Me 2. :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">