ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

BOok😇

شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۱۰ ب.ظ

خب سلام

سال نو همتون مبارک 

امیدوارم سال پر از آرامش و سلامتی باشه برای همتون 


خوندن کتاب بار هستی باهاتون تجربه خیلی خوبی بود

نتونستم یه مدت طولانی باشم اما حتما برام از تجربه خوندنتون بگید 

میخواستم این کتابخونی دوستانه و دورهمی رو ادامه بدیم

کتاب بعدی "دختر پرتقالی" هست یه داستان فلسفی که چندماهه دوست داشتم بخونمش 

اگر دوست داشتید بازم همراهیم کنید تو خوندنش 

و حتما حتما کتاب خوب معرفی کنید برای کتاب های بعدیمون 

مرسی 

😊

  • ۹۷/۰۱/۲۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">