ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

موهایم...

پنجشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۰ ق.ظ

موهایت را که کوتاه کنی همه میفهمند از دخترانه هایت به سختی جداشدی

تغییر وجودت رامیفهمند

میفهمند دل کندی که شده دلیل کوتاهی موهایت

دیگر نه بغضت پنهان میشود نه اشک هایت

انوقت همه حتی کسانی که تورا نمیشناسند همه چیز را میفهمند


موهایت که بلند باشد همه خیال میکنند حالت به اندازه ی بلندی موهایت خوب است

به راحتی میتوانی همه چیز را از بین ببری و هیچکس هم از هیچ چیز باخبر نشود


موهایت که بلند باشد به اندازه ی بلندیش فراموش کردی  وابستگی تمام کردی  دل بریدی


و اصلا شاید درست شبیه من به اندازه بلندی موهایت نوشته باشی...


  • ۹۵/۱۱/۰۷