ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

۳۲ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

حواستان به آدم های آرام زندگیتان باشد 


آدم هایی که از صبح تا شب هزار بار خودخوری میکنند که مبادا با یک حال و احوالپرسی ساده مزاحم کارتان شوند


آدم هایی که وقتی تنهاترین هستند فرق بین ترک کردن و درک کردن را تشخیص میدهند


آدم هایی که دم دستی نیستند

یک روز با شما یک روز با دوست شما و یک روز با ده ها نفر مثل شما باشند 


آدم هایی که شما را برای پر کردن جای خالی نمیخواهند 



بیشترین انتظارشان چند دقیقه وقت خالیست که برایشان کنار بگذاری تا کنارت بنشینند و یادآوری کنند یک نفر هست که به بودنت نیاز دارد 



قدر آدم های آرام زندگیتان را بدانید...




*میدونم منو نمیخونی


:(



مثل بغضی که وقتشه بترکه ...